Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-04-30@03:12:33 GMT

بازیگری در سینما دشوار است

تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۹۷۹۰۲

بازیگری در سینما دشوار است

محمدرضا شیرخانلو، بازیگر سینما و تلویزیون با حضور در برنامه شب نشینی گفت: صبر و حوصله تاثیر بسیاری در در تبدیل شدن به یک بازیگر موفق دارد. من سه سال پیش در پروژه‌ای در شیراز با آقای مقدم آشنا شدم. ابتدا ارتباط شغلی داشتیم، اما با گذر زمان توانستیم این ارتباطات را افزایش دهیم و در نهایت مانند دو دوست صمیمی‌شدیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اکنون من به او به چشم برادر بزرگ‌تر خود نگاه می‌کنم و ارتباط بسیار خوبی با او دارم.

وی ادامه داد: اولین بار در پنج سالگی در فیلم چک برگشتی با کارگردانی سیروس مقدم ایفای نقش کردم که سال ۹۰ ساخته شد. در آنجا نقش پسر امیر جعفری را بازی می‌کردم. ابتدا به اصرار مادرم برای ایفای نقش و بازیگری جلوی دوربین قرار گرفتم، اما از آنجایی که سن کمی داشتم خاطره دقیقی از آن زمان ندارم. مادرم می‌گوید که در آن زمان بسیار شیطنت می‌کردم. با گذر زمان من به بازیگری علاقه‌مند شدم و اکنون زمان خوشایندی را جلوی دوربین سپری می‌کنم؛ مادرم در طی این دوران بسیار به من کمک کرد و باعث پیشرفت من شد. حدود ۲۰ الی ۳۰ پروژه سینمایی و تلویزیونی کار کرده‌ام، اما با این حال در رشته تجربی تحصیل می‌کنم و در آن زمینه نیز به طور جدی پیش می‌روم چرا که خانواد‌ه‌ام درس را اولویت خود می‌دانند.

او اظهار کرد: من تمایل دارم در حوزه سینما فعالیت خود را ادامه دهم. از بین کارگردانان افراد بسیاری برای من تاثیرگذار بودند و از آن‌ها تجربه گرفتم. برای مثال کار با آقای نیک‌نژاد بسیار دشوار بود، اما در مقابل تجربیات بسیاری در اختیار من گذاشت.

وی گفت: فعالیت در حوزه سینما دشوار است و سختی‌های بسیاری دارد چرا که ممکن است افرادی در این حوزه با شما رفتار مناسبی نداشته باشند یا هیچ‌وقت مهربانانه برخورد نکنند؛ تنها افرادی که علاقه بسیاری دارند می‌توانند در این حیطه شغلی فعالیت داشته باشند و ادامه دهند.

باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری رادیو تلویزیون

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: بازیگران سینما تلویزیون

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۹۷۹۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قصه عبرت آموز یک دزد!

روزی که اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم و با غرور خاصی نزد دوستانم به آن پک می زدم هیچ گاه باورم نمی شد که روزی برای تامین هزینه های اعتیادم به اموال مردم دستبرد بزنم اما ...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات سارق حرفه ای قطعات و محتویات خودروهای مردم در حاشیه خیابان هاست که با تلاش شبانه روزی نیروهای گشت نامحسوس کلانتری شفای مشهد به چنگ قانون افتاد. او که مدعی بود سرگذشت عبرت آموزی دارد درباره قصه تلخ زندگی خود به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری گفت:پدرم به دلیل ابتلا به بیماری های ریوی و قلبی در سن 40 سالگی از دنیا رفت و این گونه مادرم سرپرستی خانواده را به عهده گرفت.

او جوانی اش را گذاشت و همه سختی ها  وتلخکامی ها را به جان خرید تا ما آینده را در خوشبختی تجربه کنیم. خلاصه او با کارگری و خیاطی هر3 خواهرم را به دانشگاه فرستاد و آن ها اکنون ازدواج کرده اند و در ادارات دولتی  استخدام شده اند اما من مسیر خلافکاری را در پیش گرفتم و بدبختی هایم را به تماشا نشستم.

آن روزها زمانی که 7 سال بیشتر نداشتم در شهرستان تربت جام به مدرسه رفتم. با آن که چندان علاقه ای به تحصیل نداشتم اما به هر طریقی بود تا مقطع دبیرستان درس خواندم. خلاصه 17 ساله بودم که روزی با ترغیب و تشویق دوستانم،اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم چراکه غرورم اجازه نمی داد در برابر آن ها کم بیاورم به همین دلیل سعی می کردم پک های عمیقی به سیگار بزنم که با تشویق و جلب توجه آن ها روبه رو شوم . در همین شرایط خیلی زود پای بساط شیره و تریاک  هم نشستم و دورهمی های لذت بخش دوستانه ام آغاز شد .

چنان در عالم هپروت سیر می کردم که هیچ گاه به ذهنم نمی رسید  این لذت های زودگذر فرجامی وحشتناک دارد. آن روزها فقط همین غرورهای جوانی و تعریف و تمجیدهای دیگران را می دیدم و مدام در پارتی ها و شب نشینی ها شرکت می کردم. نصیحت های مادرم نیز فایده ای نداشت چراکه من هم مانند همه معتادان که مصرف تفریحی را شروع می کنند، خودم را فریب می دادم که من مانند دیگران نیستم و هر روزی که اراده کنم دیگر مصرف نمی کنم.

حتی گاهی برای چند روز نزد دوستانم نمی رفتم تا چنین وانمود کنم که من اراده ای قوی دارم  و آلوده مواد افیونی نمی شوم. مادرم از رفتارهای من زجر می کشید و گریه می کرد اما من هیچ توجهی به اطرافم نداشتم تا این که بالاخره باورم شد دیگر معتاد شده ام .

چند بار مادرم با سختی های بسیار مرا در مراکز ترک اعتیاد بستری کرد  اما فایده ای نداشت تا این که به خودم آمدم و با کمک یکی از دوستانم که مرا راهنمایی می کرد چند سال از چنگ مواد مخدر گریختم و در سن 30 سالگی به توصیه مادرم ازدواج کردم تا شاید مسیر درست زندگی را بیابم اما بعد از ازدواج دوباره دوستان هم بساطی ام به سراغم آمدند و با وسوسه های لذت آنی و تعریف و تمجیدهای آنان از پک های عمیق سیگار و مصرف زیاد مواد مخدر ،باز هم به منجلاب مواد افیونی افتادم ولی این بار شیوه ای خطرناک را در پیش گرفتم و مصرف هروئین را شروع کردم . حالا همسرم زجر می کشید و با اشک هایش تلاش می کرد تا مرا از بیراهه هولناک بازدارد.

چند بار دیگر در مراکز ترک اعتیاد بستری شدم ولی چون در زمینه پوشاک فعالیت داشتم و با افزایش قیمت ها در بازار به وضعیت خوبی رسیده بودم هنوز توان خرید هروئین را داشتم اما دیگر نمی توانستم به خاطر خماری های مواد مخدر صنعتی در محل کارم بمانم به گونه ای که مجبور شدم مغازه ام را تعطیل کنم.

در این شرایط پس انداز هایم نیز به پایان رسید و خانواده ام برای نان شب محتاج شدند. همه دوستانم از من فرار می کردند چراکه دیگر پولی نداشتم مانند گذشته مقدار زیادی شیره و تریاک را پای بساط آن ها بگذارم وباید از هروئین های آنان مصرف می کردم. این گونه بود که با ترس و لرز برای اولین بار از یک خودرو در حاشیه خیابان سرقت کردم و با فروش باتری و ضبط و پخش آن هزینه  های یک روز اعتیادم تامین شد ولی می ترسیدم آشنایان و بستگانم مرا درحال سرقت مشاهده کنند و آبروریزی شود این بود که تصمیم گرفتم به مشهد بیایم و سرقت هایم را در این شهر ادامه بدهم .

بارها در مناطق مختلف شهر مشهد به خودروهای شهروندان دستبرد زدم و با فروش اموال سرقتی هزینه های اعتیادم را تامین کردم تا این که شب گذشته هنگام عبور از بولوار ابوطالب چشمم به پرایدی افتاد که به راحتی می توانستم به آن دستبرد بزنم چراکه هیچ گونه امکانات امنیتی و ضد سرقت نداشت اما هنوز مشغول بازکردن در خودرو بودم که ناگهان خودم را در محاصره افسران گشت کلانتری شفا دیدم و آن ها در حالی مرا دستگیر کردند که چندین بسته حاوی هروئین نیز به همراه داشتم . حالا بسیار پشیمانم و می دانم آینده ام را نابود کرده ام اما ای کاش ...

با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) تحقیقات گسترده افسران کارآزموده دایره تجسس برای ریشه یابی سرقت های دیگر این جوان وارد مرحله جدیدی شد تا شهروندانی که اموال آن ها توسط این سارق جوان به یغما رفته است شناسایی شوند .

دیگر خبرها

  • کاهش مدت زمان رسیدگی به پرونده‌های شکایت کارگران در گلستان
  • (ویدئو) بهرام بیضایی به بهاره رهنما: بازیگری نکن!
  • تشکر خانواده شهید الداغی از وحید شمسایی
  • پیش‌بینی تازه بورل از زمان پایان جنگ اوکراین
  • مادرم با هدیه وحید شمسایی روحیه گرفت
  • قصه عبرت آموز یک دزد!
  • باید فورا در غزه آتش‌ بس برقرار شود
  • آخرین تغییرات درباره یارانه‌ها و زمان واریز آن
  • انعکاس چهره معلم در قاب جادو
  • آیت‌الله مطهری فیلسوف زمان و یکی از متفکرین انقلاب بود